پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

22 ماهگيت مبارك

  پريسا جونم 22 ماهگيت مبارك شايد اگر اين ني ني وبلاگ نبود هيچوقت گذر ايام رو به اين شكلي كه الان حس مي كنم متوجه نمي شدم همين چند پست قبل بود كه ماهگرد 21 دخترم رو مطلب گذاشتم و واقعا اين جمله درسته كه "و چه قدر زود دير مي شود" در پايان بيست و يكمين ماه تولد پريسا جان مهارتهايي رو به دست آورده چند تا از كتابهاي شعرشو با كمك من مي خونه و حفظه.الان حدود 9-10 شعر كودكانه رو بلده و با كمك من ميخونه. از پوشك هم نتونستم بگيرمش و فعلا بي خيالش شدم. دو روز پيش كه براي افطاري جايي مهمون بوديم سر سفره همه مشغول خوردن بودن و تنها سخنران ايشون بود. مي گفت: (آلو سياه رو نشون ميداد) مامان هلووووه؟؟؟؟ها ؟ها؟ (خرما )مامان خرمايه؟ ها؟ها...
29 تير 1392

افتخارم این است که مادرم

دلت که می‌گیرد گریان آه که می‌کشی، زار می‌زنم؛ لبخند می‌زنی، ذوق می‌کنم ...  ازابتدا جزئی از همیم؛ درد می‌کشم به دنیا می‌آیی ... کودک هستی، هم‌بازی‌ات هستم؛ مدرسه می‌روی، هم‌کلاسی‌ات؛ بزرگ می‌شوی، دوست بی‌کلک ... و بزرگتر که می‌شوی غریبه می‌شوم ،،گاهی ... یادت نرود، من همانم که هم بازی تو بوده‌ام همانقدر کودک همانقدر ساده که هرچه گفته‌ای، باور کرده‌ام من عوض نشده‌ام ... تو بزرگ شده‌ای ... و هرچه بزرگتر، دورتر و هنوز لبخند را بر چهره دارم! من همانم که هستم با...
29 تير 1392

ياد اون روزها بخير

چند روز پيش كه عكسهاي پريسا رو نگاه مي كردم به اين فكر افتادم چند تا از عكساي كوچولويي پريسا رو بزارم درسته توي پست ها به ترتيب نميشه ولي يادگاري مي مونه. يه مشكلي كه هست اينكه من حافظم ضعيفه و اصلا نميتونم دقيق دقيق به خاطر بيارم پريسا در اين عكسها سنش چقدره ؟ عكسها در ادامه مطلب   پريسا ( فك كنم 2 ماهگي) و خاله سعيده       اصلا يادم نمياد چند وقتشه ٧-٨ ماه (خسته نباشم)   فكر كنم پاييز سال 91 باشه   اسفند سال 90 مسافرت به قشم   نوروز 92    ...
27 تير 1392

چند تا عكس

من  بالاخره يه رم ريدر گرفتم حالا پس از 7-8-10 روز ميخوام عقده هامو خالي كنم و عكس بزارم البته نميدونم براي من اينقدر طول كشيد يا واقعا اينقدر طول كشيده. عكسها در ادامه مطلب                            دختر مامان در حال آموزش از پوشك گرفتن(چقدر هم تاثير داشت )     نماي نزديك   مقلد پريسا دختر عموش فاطمه يا به قول خودش پاتته   جگر مامان خودشو  به خواب زده   قربون اين يقت بشم   غذا خوردن گل مامان(1 سال و 9 ماهگي)  چه كثيف كاري هاي ميكنه اين دخمل ...
25 تير 1392

...

امروز روز دوم ماه رمضانه و من فردا مهمون دارم . الان پريسا و باباش خوابن(ساعت 4:41) . اين چند روزي كه مطلبي ننوشتم چون رم ريدرم خرابه و نميتونم عكسي از پريسا بزارم و منم دوست دارم هميشه عكس بزارم. البته اين چند روز سرمم شلوغ بود دو روز قبل از ماه رمضان، مادر شوهرم همسايه هاشو و دختراشونو دعوت كرده بود (مهموني دوره شون)و آش درست كرده بود منم رفته بودم كمكشون . همسايه هاي با حالي دارن خيلي شوخ و بامزه ان.  دختراشونم همه ازدواج كردن و بچه دارن و پريسا حسابي با هاشون بازي كرد و اون روز خيلي بهش خوش گذشت . ادامه مطلب   وز بعد هم خونه مامانم بوديم كه سعيده هم بود تا شب اونجا بوديم. مامان جون مي گفت پريسا رو بزارين بمونه ولي دل...
20 تير 1392

شيرين زبونيهاي اين روزا

پريسا يه مدتيه جمله ميگه گاهي اينقدر جمله هاش بامزه است مثلا ميگه: آيدا نشست به پشتي        يعني آيدا به پشتي تكيه داده و نشسته مامان ببين كي در ميزنه مامان صبانه ، هندونه، نون پنير مخام شكلات بده بچه بخوره، لبات( منظوش چايي نباته) بده بچه بخوره شكلات بده پريسا بخوره سوره توحيد رو اگه بخونم كلمه آخر هر آيه شو ميگه. صلواتشم اينه: الـــــــــــــــــــاهم ممد وآل ممد مامان فيتيله بزار در چند جمله كوتاه منظورشو مي رسونه .ديگه اگه يادم اومد ميام مي نويسم   ...
20 تير 1392

ماه رمضان

مسافر پرواز رمضان، پروازت بي خطر، توشه ات فراوان باد و سهم سوغات من دعاي سحرگاهت            التماس دعا ...
19 تير 1392

نقاشي هايي كه واقعي شدن

در آلمان استوديويي هست كه والدين نقاشي هاي بچه هاشونو براشون مي فرستن و اونها با جزييات دقيق اون نقاشي ها رو با پارچه و نخ و سوزن و كرك به عروسك تبديل مي كنند. خوش به حال اين بچه ها بقيه عكسها ادامه مطلب                         منبع:وب سايت تخصصي كودكان ...
13 تير 1392

وروجك

پريسا از همه چيز مي خواد بالا بره نميدونم همه تو اين سن اينجورين يا اين دختر خيلي بازيگوشه؟ از روي مبل ميره رو تاجش از اونجا لب پنجره، از روي مبل ميره روي سنگ اپن آشپزخونه از اونجا روي ميز آشپزخونه از اونجا روي صندلي بعد مياد پايين و برعكسشو هم همينجور، وقتي نشستم ميره روي شونه هام از اونجا ميخواد بره روي سرم باور كردني نيست فكر كنم در آينده صخره نورد بشه نمونه اش عكس در ادامه مطلب   وروجك مامان         صندليشو گذاشته روي ميز روش نشسته تازه هيچي بهش نگم روش وايميسته تو رو خدا نگاه كنيد ...
11 تير 1392